هفتکل در سوگ ملیکا لطفی
خوابیدی بدون لالایی و قصه حالا آسوده بخواب بی درد و غصه دیگه کابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلای حسرت نمی چینی دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه جای سیلی های باد روش نمی مونه دیگه بیدار نمی شی با نگرونی یا با تردید که بری یا که بمونی سوگ فقدان ( ملیکا لطفی )